عشق پر دردسر پارت ۱۴

#دیانا
از ترس نمیدونستم چیکار کنم و رفتم لباسم رو پوشیدم . بعد یواش از نیکا بابت این چند روز تشکر کردم و زودتر از ارسلان راه افتادم .


#ارسلان
دیانا راه افتاد و منم پشت سرش راه افتادم که دیدم یه برگه از کیف دیانا افتاد زمین
رفتم برگه رو برداشتم و بازش کردم
با دیدن اون برگه هم هیجان زده شوم و هم عصبی (وای ننه بچم قراره بابا بشه 🥺🥺🥺🥺🥳🥳🥳🤩🤩🤩)
اون برگه جواب آزمایش بود
رفتم توی ماشین و دیدم که دیانا داره دنبال یه چیزی میگرده . ازش سوال کردم که دنبال چی میگردی؟ولی جواب نداد. بعد بهش گفتم که من که میدونم دنبال این میگردی!):
)منظورش جواب آزمایشی بود که از کیف دیانا افتاد)


#دیانا
هاج و واج به ارسلان نگاه میکردم نمیدونستم چی بگم فقط تونستم بگم که این جواب آزمایش........



#ارسلان
گفتم که آزمایش چی ؟اگه بگی کارت ندارم . بگو فقط میخوام بدونم .



#دیانا
باشه .ولی باید قول بدی که عصبی نشی . من وقتی نیکا اومد دنبالم که برم حالم بد بود . فردای همون روز رفتم دکتر که آزمایش بدم و جواب آزمایش هم مثبت بود یعنی ما تا ۸ ماه دیگه سه نفره خواهیم شد(ادیتور غششششش🥳🥳🥺🥺🥺)




#ارسلان
از این حرف دیانا هم خوشحال شدم و هم ناراحت نمیدونستم باید چی کار کنم ؟ فقط تونستم عصبانیتمو نشون بدم . بهش گفتم که باید بچه رو سقط کنه .



#دیانا
وقتی که گفت باید بچه رو سقط کنم قلبم تیکه تیکه شد . با گریه رفتم توی اتاقم و بی صدا گریه کردم که دیدم اومد داخل و با عصبانیت گفت که من باید برم به یه مسافرت کاری و تو رو هم نمیتونم با خودم ببرم زنگ زدم به ممد تا بیاد پیشت



#ارسلان
رفتم توی اتاق و با عصبانیت بهش گفتم که باید برم یه مسافرت کاری و معلوم نیست کی بیام تو هم باید بمونی توی خونه و ممد مواظبت هست
اگه لایک هاش به ده برسه پارت بعدی رو میزارم
دیدگاه ها (۱۶)

عشق پر دردسر پارت ۱۵

عشق پر دردسر پارت ۱۶

عشق پر دردسر پارت ۱۳

عشق پر دردسر پارت ۱۲

رمان بغلی من پارت ۴۹دیانا: با خجالت سلام دادم یاشار: من برم ...

رمان بغلی من پارت۷۲ارسلان: ببرمت دکتر برات آمپول بنویسه دیان...

رمان بغلی من پارت های ۸۹و۹۰و۹۱دیانا: دیگه از بیدار موندن ها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط